وحشی بافقی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی حسین
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''کمال الدّین وحشی بافقی کرمانی''' شاعر بزرگ و نامدار قرن دهم هجری است.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
'''کمال الدین وحشی بافقی کرمانی''' شاعر بزرگ و نامدار قرن دهم هجری است.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = وحشی بافقی
| نام                    = وحشی بافقی
| تصویر                  = وحشی بافقی.jpg
| تصویر                  = وحشی بافقی.jpg
خط ۶: خط ۶:
| زمینه فعالیت          =  
| زمینه فعالیت          =  
| ملیت                  =  
| ملیت                  =  
| تاریخ تولد            = سال 939 ه. ق.
| تاریخ تولد            = سال ۹۳۹ ه. ق.
| محل تولد                = بافق کرمان
| محل تولد                = بافق کرمان
| والدین                =   
| والدین                =   
| تاریخ مرگ              = سال 991 ه. ق.
| تاریخ مرگ              = سال ۹۹۱ ه. ق.
| محل مرگ                = سربرج یزد
| محل مرگ                = یزد
| علت مرگ                =  
| علت مرگ                =  
| محل زندگی              =
| محل زندگی              =
| مختصات محل زندگی        =  
| مختصات محل زندگی        =  
| مدفن                  =
| مدفن                  =سربرج یزد
|مذهب                  =  
|مذهب                  =  
|در زمان حکومت          =
|در زمان حکومت          =
خط ۴۷: خط ۴۷:
}}
}}


== زندگینامه ==
==زندگینامه==
وحشی بافقی در اواخر عهد شاه اسماعیل اوّل صفوی به سال 939 ه ق. در بافق کرمان ولادت یافت. وی در آغاز جوانی زادگاه خود را ترک کرد و مدتی در یزد و سپس در کاشان اقامت گزید. پس از آن به یزد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد و سرانجام در سال 991 ه ق. در گذشت. او را در محلّه‌ی «سربرج یزد» در برابر میرزا شاهزاده فاضل، برادر امام هشتم (ع) به خاک سپردند.
وحشی بافقی در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی به سال ۹۳۹ ه ق. در بافق کرمان ولادت یافت. وی در آغاز جوانی زادگاه خود را ترک کرد و مدتی در یزد و سپس در کاشان اقامت گزید. پس از آن به یزد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد و سرانجام در سال ۹۹۱ ه ق. در گذشت. او را در محله‌ی «سربرج یزد» در برابر میرزا شاهزاده فاضل، برادر امام هشتم (ع) به خاک سپردند.


== آثار ==
==آثار==
وحشی بافقی قصایدی در مدح «شاه طهماسب» و اعیان دربار او دارد، ولی قصاید و ترکیب بندهایش بیشتر در مدح «غیاث الدّین محمّد میر میران»، حاکم یزد است.
وحشی بافقی قصایدی در مدح «شاه طهماسب» و اعیان دربار او دارد، ولی قصاید و ترکیب بندهایش بیشتر در مدح «غیاث الدین محمد میر میران»، حاکم یزد است.


وی مرتبه‌ای بلند در سخنوری و نوپردازی دارد و بیان عاشقانه و پرسوز و گدازش شهرت به‌سزایی یافته. او در انواع شعر فارسی طبع آزمایی کرده و از همه آنها کم و بیش موّفق بیرون آمده است. اگر این نکته را در نظر بگیریم که شعر پارسی در قرن دهم، توانایی و شکوه قرون هفتم و هشتم و نهم را نداشت و اشعار پیچیده و دور از فهم جای غزل‌های شیوای سعدی و حافظ را گرفته بودند، تلاش‌های وحشی در جهت ساده‌گویی، ارزش و اعتبار بیشتری می‌یابد. او در زندگی از شهرت فراوانی برخوردار بود و اشعارش را پارسی زبانان پیوسته می‌خواندند و نقل می‌کردند. وی تا جایی که در توان داشت از به کار گرفتن واژه‌ها و ترکیبات عربی پرهیز کرده و ساده سخن گفته است در سرودن مثنوی، پیرو استاد سخن نظامی گنجوی بود و در عین حال از نوپردازی نیز در کارش نشان‌ها می‌توان یافت.
وی مرتبه‌ای بلند در سخنوری و نوپردازی دارد و بیان عاشقانه و پرسوز و گدازش شهرت به‌سزایی یافته. او در انواع شعر فارسی طبع آزمایی کرده و از همه آنها کم و بیش موفق بیرون آمده است. اگر این نکته را در نظر بگیریم که شعر پارسی در قرن دهم، توانایی و شکوه قرون هفتم و هشتم و نهم را نداشت و اشعار پیچیده و دور از فهم جای غزل‌های شیوای سعدی و حافظ را گرفته بودند، تلاش‌های وحشی در جهت ساده‌گویی، ارزش و اعتبار بیشتری می‌یابد. او در زندگی از شهرت فراوانی برخوردار بود و اشعارش را پارسی زبانان پیوسته می‌خواندند و نقل می‌کردند. وی تا جایی که در توان داشت از به کار گرفتن واژه‌ها و ترکیبات عربی پرهیز کرده و ساده سخن گفته است در سرودن مثنوی، پیرو استاد سخن نظامی گنجوی بود و در عین حال از نوپردازی نیز در کارش نشان‌ها می‌توان یافت.


دیوان وحشی بالغ بر نه هزار بیت از قصیده، غزل، ترجیع‌بند، رباعی و مثنوی است. دیوان او مشتمل بر انواع قالب‌های مختلف شعری است که در آن میان، مثنوی فرهاد و شیرین و پاره‌ای از ترکیب بندها و غزلهای او از زیبایی بسیار برخوردار است. وحشی قصایدی نیز دارد که در مدح بزرگان دین سروده و مناقب و مدایح آنها را با زبان شعر بیان کرده است.
دیوان وحشی بالغ بر نه هزار بیت از قصیده، غزل، ترجیع‌بند، رباعی و مثنوی است. دیوان او مشتمل بر انواع قالب‌های مختلف شعری است که در آن میان، مثنوی فرهاد و شیرین و پاره‌ای از ترکیب بندها و غزلهای او از زیبایی بسیار برخوردار است. وحشی قصایدی نیز دارد که در مدح بزرگان دین سروده و مناقب و مدایح آنها را با زبان شعر بیان کرده است.
خط ۵۹: خط ۵۹:
<br />
<br />


== اشعار ==
==اشعار==
ترکیب بندهای وحشی نیز از شهرت بالایی برخوردار است که اینک ترکیب‌بندی را که در مصایب حضرت سیّد الشهداء سروده است می‌آوریم: <ref> دیوان وحشی بافقی؛ ص 5.</ref>
ترکیب بندهای وحشی نیز از شهرت بالایی برخوردار است که اینک ترکیب‌بندی را که در مصایب حضرت [[سید الشهدا (ع)|سید الشهداء]] سروده است می‌آوریم: <ref> دیوان وحشی بافقی؛ ص ۵.</ref>


=== شعر 1 ===
===شعر ۱===
{{شعر}}
{{ب| روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌|کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده است }}
 
{{ب| روزی است این که دست ستم، تیشه‌ی جفا|بر پای گلبن چمن مصطفا زده است }}
 
{{ب| روزی است این که بسته تتق آه اهل بیت‌|چتر سیاه بر سر آل عبا زده است }}
 
{{ب| روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی‌|آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده است }}
 
{{ب| روزی است این که کشته‌ی بیداد کربلا|زانوی داد در حرم کبریا زده است }}
 
{{ب| امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش‌|بر نیل جامه خاصّه پی این عزا زده است }}
 
{{ب| امروز ماتمی است که زهرا گشاده‌موی‌|بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است  }}


{| یعنی محرّم آمد و روز ندامت است‌|روز ندامت چه، که روز قیامت است  }}
{| style="margin: 0 auto; "
{{پایان شعر}}
{| class="" style="margin: 0 auto; "
| class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌</span>
| style="width:2em;" |
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده است </span>
| class="b" |<span class="beyt">کوس بلا به معرکه‌ی [[کربلا]] زده است </span>
|-
|-
| class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که دست ستم، تیشه‌ی جفا</span>
| class="b" |<span class="beyt"> روزی است این که دست ستم، تیشه‌ی جفا</span>
خط ۱۰۳: خط ۸۷:
| class="b" |<span class="beyt"> امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش‌</span>
| style="width:2em;" |
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">بر نیل جامه خاصّه پی این عزا زده است </span>
| class="b" |<span class="beyt">بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده است </span>
|-
|-
| class="b" |<span class="beyt"> امروز ماتمی است که زهرا گشاده‌موی‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> امروز ماتمی است که زهرا گشاده‌موی‌</span>
خط ۱۰۹: خط ۹۳:
| class="b" |<span class="beyt">بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است  </span>
| class="b" |<span class="beyt">بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است  </span>
|-
|-
| class="b" |<span class="beyt"> یعنی محرّم آمد و روز ندامت است‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> یعنی [[محرم]] آمد و روز ندامت است‌</span>
| style="width:2em;" |
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">روز ندامت چه، که روز قیامت است  </span>
| class="b" |<span class="beyt">روز ندامت چه، که روز قیامت است  </span>
خط ۱۱۵: خط ۹۹:
<br />
<br />


=== شعر 2 ===
===شعر ۲===
{{شعر}}
{{شعر}}


خط ۱۳۵: خط ۱۱۹:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


=== شعر 3 ===
===شعر ۳===
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین‌|و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین؟ }}
{{ب| ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین‌|و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین؟ }}
خط ۱۵۴: خط ۱۳۸:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


=== شعر 4 ===
===شعر ۴===
{{شعر}}
{{شعر}}
{{ب| یا حضرت رسول حسین تو مضطر است‌|وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است }}
{{ب| یا حضرت رسول حسین تو مضطر است‌|وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است }}
خط ۱۷۳: خط ۱۵۷:
{{پایان شعر}}
{{پایان شعر}}


=== شعر 5 ===
===شعر ۵===
{{شعر}}
<br />
{{ب| یاری نماند و کار از این و از آن گذشت‌|آه مخدّرات حرم ز آسمان گذشت }}
 
{{ب| واحسرتای تعزیه‌داران اهل بیت‌|نی از مکان گذشت که از لا مکان گذشت }}
 
{{ب| دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد|تیغ آن چنان براند که از استخوان گذشت }}
 
{{ب| یا شاه انس و جان تویی آن که از برای تو|از صد هزار جان و جهان می‌توان گذشت }}
 
{{ب| ای من شهید رشک کسی که از وفای تو|بنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت }}
 
{{ب| جانها فدای حُرّ شهید و عقیده‌اش‌|که آزاده‌وار از سر جان در جهان گذشت }}
 
{{ب| آن را که رفت و سر به ره ذو الجناح باخت‌|این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت }}
 
{{ب| وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر|که‌اش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر <ref>همان؛ ص 212 و 213.</ref> }}
 
 
 
 
{{پایان شعر}}
 
 




{| class="" style="margin: 0 auto; "
{| style="margin: 0 auto; "
| class="b" |<span class="beyt"> یاری نماند و کار از این و از آن گذشت‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> یاری نماند و کار از این و از آن گذشت‌</span>
| style="width:2em;" |
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">آه مخدّرات حرم ز آسمان گذشت </span>
| class="b" |<span class="beyt">آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت </span>
|-
|-
| class="b" |<span class="beyt"> واحسرتای تعزیه‌داران اهل بیت‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> واحسرتای تعزیه‌داران اهل بیت‌</span>
خط ۲۲۰: خط ۱۸۲:
| class="b" |<span class="beyt">بنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت </span>
| class="b" |<span class="beyt">بنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت </span>
|-
|-
| class="b" |<span class="beyt"> جانها فدای حُرّ شهید و عقیده‌اش‌</span>
| class="b" |<span class="beyt"> جانها فدای حُر شهید و عقیده‌اش‌</span>
| style="width:2em;" |
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">که آزاده‌وار از سر جان در جهان گذشت </span>
| class="b" |<span class="beyt">که آزاده‌وار از سر جان در جهان گذشت </span>
خط ۲۳۰: خط ۱۹۲:
| class="b" |<span class="beyt"> وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر</span>
| class="b" |<span class="beyt"> وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر</span>
| style="width:2em;" |
| style="width:2em;" |
| class="b" |<span class="beyt">که‌اش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر <ref>همان؛ ص 212 و 213.</ref> </span>
| class="b" |<span class="beyt">که‌اش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر <ref>همان؛ ص ۲۱۲ و ۲۱۳.</ref> </span>
|}
|}
<br />
<br />
==منابع==
==منابع==


* [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ ص: 801-803.]
*[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامه‌ی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج‌ ۲، ص: ۸۰۱-۸۰۳.]


==پی نوشت==
==پی نوشت==
خط ۲۴۲: خط ۲۰۴:
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران فارسی زبان]]
[[رده:شاعران متقدم]]
[[رده:شاعران متقدم]]
<references />
<references />{{شاعران}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۲۰

کمال الدین وحشی بافقی کرمانی شاعر بزرگ و نامدار قرن دهم هجری است.

وحشی بافقی
وحشی بافقی.jpg
نام اصلی کمال الدین وحشی بافقی کرمانی
زادروز سال ۹۳۹ ه. ق.
بافق کرمان
مرگ سال ۹۹۱ ه. ق.
یزد
جایگاه خاکسپاری سربرج یزد

زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وحشی بافقی در اواخر عهد شاه اسماعیل اول صفوی به سال ۹۳۹ ه ق. در بافق کرمان ولادت یافت. وی در آغاز جوانی زادگاه خود را ترک کرد و مدتی در یزد و سپس در کاشان اقامت گزید. پس از آن به یزد بازگشت و تا آخر عمر در آنجا زندگی کرد و سرانجام در سال ۹۹۱ ه ق. در گذشت. او را در محله‌ی «سربرج یزد» در برابر میرزا شاهزاده فاضل، برادر امام هشتم (ع) به خاک سپردند.

آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

وحشی بافقی قصایدی در مدح «شاه طهماسب» و اعیان دربار او دارد، ولی قصاید و ترکیب بندهایش بیشتر در مدح «غیاث الدین محمد میر میران»، حاکم یزد است.

وی مرتبه‌ای بلند در سخنوری و نوپردازی دارد و بیان عاشقانه و پرسوز و گدازش شهرت به‌سزایی یافته. او در انواع شعر فارسی طبع آزمایی کرده و از همه آنها کم و بیش موفق بیرون آمده است. اگر این نکته را در نظر بگیریم که شعر پارسی در قرن دهم، توانایی و شکوه قرون هفتم و هشتم و نهم را نداشت و اشعار پیچیده و دور از فهم جای غزل‌های شیوای سعدی و حافظ را گرفته بودند، تلاش‌های وحشی در جهت ساده‌گویی، ارزش و اعتبار بیشتری می‌یابد. او در زندگی از شهرت فراوانی برخوردار بود و اشعارش را پارسی زبانان پیوسته می‌خواندند و نقل می‌کردند. وی تا جایی که در توان داشت از به کار گرفتن واژه‌ها و ترکیبات عربی پرهیز کرده و ساده سخن گفته است در سرودن مثنوی، پیرو استاد سخن نظامی گنجوی بود و در عین حال از نوپردازی نیز در کارش نشان‌ها می‌توان یافت.

دیوان وحشی بالغ بر نه هزار بیت از قصیده، غزل، ترجیع‌بند، رباعی و مثنوی است. دیوان او مشتمل بر انواع قالب‌های مختلف شعری است که در آن میان، مثنوی فرهاد و شیرین و پاره‌ای از ترکیب بندها و غزلهای او از زیبایی بسیار برخوردار است. وحشی قصایدی نیز دارد که در مدح بزرگان دین سروده و مناقب و مدایح آنها را با زبان شعر بیان کرده است.


اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ترکیب بندهای وحشی نیز از شهرت بالایی برخوردار است که اینک ترکیب‌بندی را که در مصایب حضرت سید الشهداء سروده است می‌آوریم: [۱]

شعر ۱[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روزی است این که حادثه کوس بلا زده است‌ کوس بلا به معرکه‌ی کربلا زده است
روزی است این که دست ستم، تیشه‌ی جفا بر پای گلبن چمن مصطفا زده است
روزی است این که بسته تتق آه اهل بیت‌ چتر سیاه بر سر آل عبا زده است
روزی است این که خشک شد از تاب تشنگی‌ آن چشمه‌ای که خنده بر آب بقا زده است
روزی است این که کشته‌ی بیداد کربلا زانوی داد در حرم کبریا زده است
امروز آن عزاست که چرخ کبودپوش‌ بر نیل جامه خاصه پی این عزا زده است
امروز ماتمی است که زهرا گشاده‌موی‌ بر سر زده ز حسرت و وا حسرتا زده است
یعنی محرم آمد و روز ندامت است‌ روز ندامت چه، که روز قیامت است


شعر ۲[ویرایش | ویرایش مبدأ]

روح القدس که پیش لسان فرشته‌هاست‌ از پیروان مرثیه خوانان کربلاست
این ماتم بزرگ نگنجد در این جهان‌ آری در آن جهان دگر نیز این عزاست
کرده سیاه حلّه‌ی نور، این عزای کیست‌ خیر النسا که مردمک چشم مصطفاست؟
بنگر به نور چشم پیمبر چه می‌کنند این چشم کوفیان چه بلا چشم بی‌حیاست
یاقوت تشنگی شکند، از چه گشت خشک‌ آن لب که یک ترشح از او چشمه‌ی بقاست
بلبل اگر ز واقعه‌ی کربلا نگفت‌ گل را چه واقع است که پیراهنش قباست
از پا فتاده است درخت سعادتی‌ کز بوستان دهر چو او گلبنی نخاست
شاخ گلی شکست ز بستان مصطفا کز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفا

شعر ۳[ویرایش | ویرایش مبدأ]

ای کوفیان چه شد سخن بیعت حسین‌ و آن نامه‌ها و آرزوی خدمت حسین؟
ای قوم بی‌حیا چه شد آن شوق و اشتیاق‌ آن جدّ و جهد در طلب حضرت حسین؟
از نامه‌های شوم شما، مسلم عقیل‌ با خویش کرد خوش الم فرقت حسین
با خود هزار گونه مشقّت قرارداد اوّل یکی جدا شدن از صحبت حسین
او را به دست اهل مشقت گذاشتید کو حرمت پیمبر و کو حرمت حسین؟
ای وای بر شما و به محرومی شما افتد چو کار با نظر رحمت حسین
دیوان حشر چون شود و آورد بتول‌ پر خون به پای عرش خدا کسوت حسین
حالی شود که پرده ز قهر خدا فتد وز بیم لرزه بر بدن انبیا فتد

شعر ۴[ویرایش | ویرایش مبدأ]

یا حضرت رسول حسین تو مضطر است‌ وی یک تن است و روی زمین پر ز لشکر است
یا حضرت رسول ببین بر حسین خویش‌ کز هرطرف که می‌نگرد تیغ و خنجر است
یا حضرت رسول، میان مخالفان‌ بر خاک و خون فتاده ز پشت تکاور است
یا مرتضی، حسین تو از ضرب دشمنان‌ بنگر که چون حسین توبی یارو یاور است
هیهات تو کجایی و کو ذو الفقار تو امروز دست و ضربت تو سخت در خور است
یا حضرت حسن ز جفای ستمگران‌ جان بر لب برادر با جان برابر است
ای فاطمه یتیم تو خفته است و بر سرش‌ نی مادر است و نی پدر و نی برادر است
زین العباد ماند و کسش هم نفس نماند در خیمه غیر پردگیان هیچ کس نماند

شعر ۵[ویرایش | ویرایش مبدأ]



یاری نماند و کار از این و از آن گذشت‌ آه مخدرات حرم ز آسمان گذشت
واحسرتای تعزیه‌داران اهل بیت‌ نی از مکان گذشت که از لا مکان گذشت
دست ستم قوی شد و بازوی کین گشاد تیغ آن چنان براند که از استخوان گذشت
یا شاه انس و جان تویی آن که از برای تو از صد هزار جان و جهان می‌توان گذشت
ای من شهید رشک کسی که از وفای تو بنهاد پای بر سر جان وز جان گذشت
جانها فدای حُر شهید و عقیده‌اش‌ که آزاده‌وار از سر جان در جهان گذشت
آن را که رفت و سر به ره ذو الجناح باخت‌ این پای مزد بس که به سوی جنان گذشت
وحشی کسی چه دغدغه دارد ز حشر و نشر که‌اش روز نشر با شهدا می‌کنند حشر [۲]


منابع[ویرایش | ویرایش مبدأ]

پی نوشت[ویرایش | ویرایش مبدأ]

  1. دیوان وحشی بافقی؛ ص ۵.
  2. همان؛ ص ۲۱۲ و ۲۱۳.