صدیقه وسمقی: تفاوت میان نسخهها
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''صدیقه وسمقی''' از شاعران ایرانی | '''صدیقه وسمقی''' (١٣٤٠ ه. ق) از شاعران ایرانی معاصر است. | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
| نام = صدیقه وسمقی | | نام = صدیقه وسمقی | ||
| تصویر = | | تصویر = صدیقه وسمقی.jpg | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
| نام اصلی = | | نام اصلی = | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =١٣٤٠ ه.ش | ||
| محل تولد = | | محل تولد =تهران | ||
| والدین = | | والدین = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
| سالهای نویسندگی = | | سالهای نویسندگی = | ||
|سبک نوشتاری = | |سبک نوشتاری = | ||
|کتابها = | |کتابها =«نماز باران»، «دردهای مذاب»، «گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٩»، «برای چلچلهها که برنمیگردند»، «شاخههای شکسته»، «گنجینههای قدس»، «مدینه منوره»، «لحنالخلود» و «عرصه در دیار خدایان» | ||
اشعار | |||
|مقالهها = | |مقالهها = | ||
|نمایشنامهها = | |نمایشنامهها = | ||
خط ۷۲: | خط ۷۴: | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
صدیقه وسمقی فرزند خدابنده در سال ١٣٤٠ ه. ش در تهران متولّد شدهاست پدر و مادرش اهل قروهاند. متأهل و صاحب یک دختر میباشد. وسمقی پس از پشت سرگذاردن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته قفه و مبانی حقوق اسلامی با درجهی دکترا فارغالتحصیل گردید. وی به دو زبان عربی و انگلیسی تسلّط دارد. | |||
وسمقی از چهارده سالگی شروع به سرودن اشعار نمود و چون دارای استعداد و قریحهی ذاتی سرشار بود به سرعت شعرش شکوفایی یافت و مورد توجه قرار گرفت در سرودن مثنوی، غزل، رباعی، دوبیتی پیوسته و آزاد و شعر نو طبع آزمایی کرده ولی محور کار خود را مثنوی قرار دادهاست. | |||
وی چندین سفر فرهنگی به نقاط مختلف دنیا از جمله هندوستان، لبنان و آفریقا داشتهاست. | |||
وسمقی در سال ١٣٧٧ ه. ش با رأی مردم تهران عضو شورای شهر تهران شد و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و استاد آن دانشگاه نیز بودهاست. | |||
==آثار== | |||
اولین اثر صدیقه وسمقی در سال ١٣٦٨ ه. ش به نام «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=556273&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author نماز باران]» به چاپ رسید. از وی چهار مجموعه شعر با نامهای «نماز باران»، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=516661&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دردهای مذاب]»، [http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=583151&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٩]، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=1635426&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author برای چلچلهها که برنمیگردند]» و چند کتاب ترجمهی شعر و پژوهش در زمینه ادبیات با عنوانهای «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=526997&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author شاخههای شکسته]» ترجمه و شرح دو قصیده از دعبل، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3229&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author گنجینههای قدس]» دربارهی آثار تاریخی و معماری قدس، «مدینه منوره» ترجمه و تحقیق دربارهی مدینه، «[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=3006504&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author لحنالخلود]»ترجمهی چند غزل از حافظ و سعدی به عربی، «عرصه در دیار خدایان» سفرنامهی هند، و مقالات متعدد اجتماعی و سیاسی در نشریات و مطبوعات کشور به چاپ رسیدهاست. | |||
==آثار | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
===سرود آفرینش | ===سرود آفرینش=== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۱۱: | خط ۱۰۳: | ||
{{ب| پرپرم در دست بیپروای عشق|مینهم سر بر کف سودای عشق }} | {{ب| پرپرم در دست بیپروای عشق|مینهم سر بر کف سودای عشق }} | ||
{{ب| من بهار لالهزار | {{ب| من بهار لالهزار [[نینوا]]م|با تب روییدن خون آشنام }} | ||
{{ب| سید لب تشنگان کربلا|در حصار کفر میخواند مرا }} | {{ب| سید لب تشنگان [[کربلا]]|در حصار کفر میخواند مرا }} | ||
{{ب| میسراید عشق را از نای خون|میتراود از لبش آوای خون }} | {{ب| میسراید عشق را از نای [[خون]]|میتراود از لبش آوای خون }} | ||
{{ب| جمله شد در پاسخش گویا، تنم|سرخی لبیک شد پیراهنم }} | {{ب| جمله شد در پاسخش گویا، تنم|سرخی لبیک شد پیراهنم }} | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۱: | ||
{{ب| جوشش نورم ز چشم آسمان|جاری پیغام خون عاشقان }} | {{ب| جوشش نورم ز چشم آسمان|جاری پیغام خون عاشقان }} | ||
{{ب| میخروشد در من آوای | {{ب| میخروشد در من آوای [[حسین]]|جان من مشحون ز صهبای حسین }} | ||
{{ب| العطش لب تشنهام جامی دهید|از شکوه وصل پیغامی دهید }} | {{ب| العطش لب تشنهام جامی دهید|از شکوه وصل پیغامی دهید }} | ||
{{ب| چون حسینم کشتهای جانان پرست|از دو عالم جرعهای وصلم بس است <ref> نماز باران؛ ص | {{ب| چون حسینم کشتهای جانان پرست|از دو عالم جرعهای وصلم بس است <ref> نماز باران؛ ص ۲۹- ۳۱.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
===آسمان دشت شیدایی=== | |||
===آسمان دشت شیدایی | |||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| میتپد در نبض خورشید اضطراب|میخروشد العطش از نای آب }} | {{ب| میتپد در نبض خورشید اضطراب|میخروشد [[عطش|العطش]] از نای آب }} | ||
{{ب| باد میتازد خروشان، رعدگون|میبرد صحرا به صحرا بوی خون }} | {{ب| باد میتازد خروشان، رعدگون|میبرد صحرا به صحرا بوی خون }} | ||
خط ۱۷۶: | خط ۱۶۶: | ||
{{ب| از سراب وهم مینوشند آب|کیست آید بر شکار آفتاب؟! }} | {{ب| از سراب وهم مینوشند آب|کیست آید بر شکار آفتاب؟! }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| چشم شو، ای آسمان، ای آسمان|دیده از هر سوی آور این کران }} | {{ب| چشم شو، ای آسمان، ای آسمان|دیده از هر سوی آور این کران }} | ||
خط ۱۸۷: | خط ۱۷۴: | ||
{{ب| آتش ظلمی چنان افروختند|کز شرارش هفت دریا سوختند }} | {{ب| آتش ظلمی چنان افروختند|کز شرارش هفت دریا سوختند }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}}{{شعر}} | ||
{{شعر}} | |||
{{ب| کیست این بر خاک و خون افتاده یل|برده سر بر تیغ تا اوج زحل }} | {{ب| کیست این بر خاک و خون افتاده یل|برده سر بر تیغ تا اوج زحل }} | ||
خط ۲۰۵: | خط ۱۸۹: | ||
{{ب| بر ستیغ تیغ تا افراشت سر|ز آسمان، خورشید پنهان داشت سر }} | {{ب| بر ستیغ تیغ تا افراشت سر|ز آسمان، خورشید پنهان داشت سر }} | ||
{{ب| این حسین، این شوکت ارض و سماست|این امام باشکوه کربلاست <ref>همان؛ ص | {{ب| این حسین، این شوکت ارض و سماست|این امام باشکوه کربلاست <ref>همان؛ ص ۵۷- ۶۰.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
*دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۵۶۴-۱۵۶۶.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۲۱۹: | خط ۲۰۰: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران معاصر]] | [[رده:شاعران معاصر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۸
صدیقه وسمقی (١٣٤٠ ه. ق) از شاعران ایرانی معاصر است.
زندگینامه[ویرایش | ویرایش مبدأ]
صدیقه وسمقی فرزند خدابنده در سال ١٣٤٠ ه. ش در تهران متولّد شدهاست پدر و مادرش اهل قروهاند. متأهل و صاحب یک دختر میباشد. وسمقی پس از پشت سرگذاردن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در تهران، وارد دانشگاه تهران شد و در رشته قفه و مبانی حقوق اسلامی با درجهی دکترا فارغالتحصیل گردید. وی به دو زبان عربی و انگلیسی تسلّط دارد.
وسمقی از چهارده سالگی شروع به سرودن اشعار نمود و چون دارای استعداد و قریحهی ذاتی سرشار بود به سرعت شعرش شکوفایی یافت و مورد توجه قرار گرفت در سرودن مثنوی، غزل، رباعی، دوبیتی پیوسته و آزاد و شعر نو طبع آزمایی کرده ولی محور کار خود را مثنوی قرار دادهاست.
وی چندین سفر فرهنگی به نقاط مختلف دنیا از جمله هندوستان، لبنان و آفریقا داشتهاست.
وسمقی در سال ١٣٧٧ ه. ش با رأی مردم تهران عضو شورای شهر تهران شد و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و استاد آن دانشگاه نیز بودهاست.
آثار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
اولین اثر صدیقه وسمقی در سال ١٣٦٨ ه. ش به نام «نماز باران» به چاپ رسید. از وی چهار مجموعه شعر با نامهای «نماز باران»، «دردهای مذاب»، گزیده ادبیات معاصر شماره ٢٩، «برای چلچلهها که برنمیگردند» و چند کتاب ترجمهی شعر و پژوهش در زمینه ادبیات با عنوانهای «شاخههای شکسته» ترجمه و شرح دو قصیده از دعبل، «گنجینههای قدس» دربارهی آثار تاریخی و معماری قدس، «مدینه منوره» ترجمه و تحقیق دربارهی مدینه، «لحنالخلود»ترجمهی چند غزل از حافظ و سعدی به عربی، «عرصه در دیار خدایان» سفرنامهی هند، و مقالات متعدد اجتماعی و سیاسی در نشریات و مطبوعات کشور به چاپ رسیدهاست.
اشعار[ویرایش | ویرایش مبدأ]
سرود آفرینش[ویرایش | ویرایش مبدأ]
میوزد در من نسیم یاد تو | میشوم فریاد در فریاد تو | |
خاطرم عاطر شود زین رهگذار | با تو شوق رویشم، روح بهار | |
میشوم آشفته در گیسوی تو | میشکوفم در شکوه روی تو | |
میتراود عطر تو تا در خیال | خاطرم پر میگشاید تا وصال | |
آسمان پر میشود از بال من | عرشیان بیخود شوند از حال من | |
پرپرم در دست بیپروای عشق | مینهم سر بر کف سودای عشق | |
من بهار لالهزار نینوام | با تب روییدن خون آشنام | |
سید لب تشنگان کربلا | در حصار کفر میخواند مرا | |
میسراید عشق را از نای خون | میتراود از لبش آوای خون | |
جمله شد در پاسخش گویا، تنم | سرخی لبیک شد پیراهنم | |
کربلا نام مرا فریاد کرد | ز اشنای سنت خون یاد کرد | |
آشنای کربلا گام من است | همره باد سحر نام من است | |
میسپارم تن به هرم تیغها | میبرم راه وفا تا انتها | |
آفرینش را سرودی دیگرم | در نماز خون سجودی دیگرم | |
دین اگر با خون من احیا شود | خون فشانم، خون، که تا دریا شود | |
تا بماند سنت عشق قدیم | تیغ گشتیم و به غیر او زدیم | |
موج ناآرام بحر خون منم | معنی اوجم، شکوه بودنم | |
صبح، جاری در نفسهای من است | آفتابم، صبح مأوای من است | |
من گل سرخ طلوع در زمین | من بشیر صبح فتح عشق و دین | |
جوشش نورم ز چشم آسمان | جاری پیغام خون عاشقان | |
میخروشد در من آوای حسین | جان من مشحون ز صهبای حسین | |
العطش لب تشنهام جامی دهید | از شکوه وصل پیغامی دهید | |
چون حسینم کشتهای جانان پرست | از دو عالم جرعهای وصلم بس است [۱] |
آسمان دشت شیدایی[ویرایش | ویرایش مبدأ]
میتپد در نبض خورشید اضطراب | میخروشد العطش از نای آب | |
باد میتازد خروشان، رعدگون | میبرد صحرا به صحرا بوی خون | |
تشنگی در جام دلها ریخته | با مِی گلگون عشق آمیخته | |
تشنه اسبان با سواران هم نفس | رفته تا اوج فلک بانگ جرس | |
شید گیسوی شرر را هشته است | با نفسهای زمین آغشته است | |
سنگ تا سنگ زمین گریان شده | مهر تا ماه، آسمان افغان شده | |
نخلها گیسو پریشان کردهاند | غنچهها سر در گریبان کردهاند | |
آسمان، اینجا نمیبارد مگر | نیستش از تشنگان آیا خبر؟ | |
عاشقان شمشیر بر تن سودهاند | مرزهای مرگ را پیمودهاند | |
کوفیان بر بستر شب خفتهاند | شوق بیداری ز چشمان رُفتهاند | |
اسبهای جهل را زین کردهاند | خویش را با خفت آذین کردهاند | |
رایت شب بر زمین افراشته | صبح را مقهور خویش انگاشته | |
از سراب وهم مینوشند آب | کیست آید بر شکار آفتاب؟! |
چشم شو، ای آسمان، ای آسمان | دیده از هر سوی آور این کران | |
کوفیان در جام می خون کردهاند | گوی کفر از گبر و ترسا بردهاند | |
بر گلستان پیمبر تاخته | خرمن از گلهای پرپر ساخته | |
آتش ظلمی چنان افروختند | کز شرارش هفت دریا سوختند |
کیست این بر خاک و خون افتاده یل | برده سر بر تیغ تا اوج زحل | |
تشنهتر از کام صحراهاست او | پر تلاطمتر ز دریاهاست او | |
پیکرش باغی است از گلهای سرخ | کیست این، صحراست یا دریای سرخ؟! | |
سینه، دریاگون و قامت، کوهوار | زخمها دارد به تن چون لالهزار | |
مرگ از او شور صحرایی گرفت | عشق از او رنگ تنهایی گرفت | |
آسمان دشت شیدایی است او | آیتی در عشق غوغایی است او | |
بر ستیغ تیغ تا افراشت سر | ز آسمان، خورشید پنهان داشت سر | |
این حسین، این شوکت ارض و سماست | این امام باشکوه کربلاست [۲] |