ادیب السلطنه: تفاوت میان نسخهها
T.ramezani (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''ادیبالسلطنه''' (۱۲۹۳ ه. ق-۱۳۷۳ ه. ق) یکی از شاعران ایرانی بود.{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | ||
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | |||
| نام = حسین سمیعی | | نام = حسین سمیعی | ||
| تصویر = ادیب السلطنه.png | | تصویر = ادیب السلطنه.png | ||
خط ۷: | خط ۶: | ||
| زمینه فعالیت = | | زمینه فعالیت = | ||
| ملیت = | | ملیت = | ||
| تاریخ تولد = | | تاریخ تولد =۱۲۹۳ ه. ق | ||
| محل تولد =رشت | | محل تولد =رشت | ||
| والدین = | | والدین = | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ =۱۳۷۳ ه. ق | ||
| محل مرگ = | | محل مرگ = | ||
| علت مرگ = | | علت مرگ = | ||
خط ۲۰: | خط ۱۹: | ||
|اتفاقات مهم = | |اتفاقات مهم = | ||
| نام دیگر = | | نام دیگر = | ||
|لقب = | |لقب = ادیبالسّلطنه | ||
|بنیانگذار = | |بنیانگذار = | ||
| پیشه = | | پیشه = | ||
خط ۷۱: | خط ۷۰: | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
==زندگینامه== | |||
حسین سمیعی ملقّب به ادیبالسّلطنه و متخلّص به «عطا» از ادبا و رجال قرن سیزدهم هجری است که در سال ۱۲۹۳ ه. ق | |||
در رشت متولد شد. دوران طفولیت را در کرمانشاه و تهران به سر برد و بعد از پدرش به مشاغل دولتی پرداخت و به وزارت کشور، وزارت خارجه، وکالت مجلس شورا و سناتوری منصوب شد. وی شاعر بود و مدتی نیز انجمن ادبی تهران تحت سرپرستی او اداره میشد. | |||
«[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=840765&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دیوان اشعار]» و «رسالهی جان کلام» و «رسالهای در دستور زبان فارسی» از او باقیمانده است. | |||
سمیعی به سال ۱۳۷۳ ه. ق (۱۳۳۲ ه. ش) وفات یافت. <ref>لغتنامه دهخدا.</ref> | |||
==اشعار== | ==اشعار== | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب| اندر آن ساعت که شد آغشته در خون پیکرش|شمر آمد چون اجل با خنجر کین بر سرش }} | {{ب| اندر آن ساعت که شد آغشته در خون پیکرش|[[شمر بن ذی الجوشن|شمر]] آمد چون اجل با خنجر کین بر سرش }} | ||
{{ب| من نگویم کو چه کرد، آنقدر شد کز ظلم شمر|در بهشت عدن گریان گشت چشم مادرش }} | {{ب| من نگویم کو چه کرد، آنقدر شد کز ظلم شمر|در بهشت عدن گریان گشت چشم مادرش }} | ||
{{ب| باللّه آن افتادن و در خاک و خون غلتان شدن|آنقدر دشوار ننمودی که داغ | {{ب| باللّه آن افتادن و در خاک و خون غلتان شدن|آنقدر دشوار ننمودی که داغ [[علی اکبر (ع)|اکبر]]ش }} | ||
{{ب| آن سر انور که در دامان احمد جای داشت|خولی بیدین چنان جا داد در خاکسترش }} | {{ب| آن سر انور که در دامان احمد جای داشت|خولی بیدین چنان جا داد در خاکسترش }} | ||
خط ۱۱۶: | خط ۹۱: | ||
{{ب| آن که با داور چنین خصمی نمود و کینه توخت|عذرخواهی چیست روز حشر پیش داورش؟ }} | {{ب| آن که با داور چنین خصمی نمود و کینه توخت|عذرخواهی چیست روز حشر پیش داورش؟ }} | ||
{{ب| در مصاف جنگ چون از جور دشمن کشته شد|اکبر و | {{ب| در مصاف جنگ چون از جور دشمن کشته شد|اکبر و [[عباس ابن علی(ع)|عباس]] و عبد اللّه و [[عون بن جعفر طیار|عون]] و جعفرش }} | ||
{{ب| و اندر آن صحرای پر دشمن دگر باقی نماند|بهر یاری یک نفر زان جمله یار و یاورش }} | {{ب| و اندر آن صحرای پر دشمن دگر باقی نماند|بهر یاری یک نفر زان جمله یار و یاورش }} | ||
{{ب| ذو الجناح عشق را تا پهنهی میدان پراند|وین چنین با دشمنان کینهور ارجوزه <ref> ارجوزه: رجز.</ref> خواند: }} | {{ب| [[ذوالجناح|ذو الجناح]] عشق را تا پهنهی میدان پراند|وین چنین با دشمنان کینهور ارجوزه <ref> ارجوزه: رجز.</ref> خواند:}} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۳۹: | خط ۱۱۳: | ||
{{ب| خلق را چون آورند آن روز از بهر حساب|دوست را آنجا جزا و خصم را کیفرِ منم }} | {{ب| خلق را چون آورند آن روز از بهر حساب|دوست را آنجا جزا و خصم را کیفرِ منم }} | ||
{{ب| بر رخ من میکشید از کینه تیغ کین، چرا؟|سعی دارید از برای کشتنم چندین چرا؟» <ref>سیری در مرثیه عاشورایی؛ ص | {{ب| بر رخ من میکشید از کینه تیغ کین، چرا؟|سعی دارید از برای کشتنم چندین چرا؟» <ref>سیری در مرثیه عاشورایی؛ ص ۳۲۴.</ref> }} | ||
{{پایان شعر}} | {{پایان شعر}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج | *[http://opac.nlai.ir/opac-prod/search/briefListSearch.do?command=FULL_VIEW&id=700738&pageStatus=1&sortKeyValue1=sortkey_title&sortKeyValue2=sortkey_author دانشنامهی شعر عاشورایی، محمدزاده، ج ۲، ص: ۱۰۸۶.] | ||
==پی نوشت== | ==پی نوشت== | ||
خط ۱۵۴: | خط ۱۲۴: | ||
[[رده:شاعران فارسی زبان]] | [[رده:شاعران فارسی زبان]] | ||
[[رده:شاعران متأخر]] | [[رده:شاعران متأخر]] | ||
<references />{{شاعران}} |
نسخهٔ کنونی تا ۹ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۱۹
ادیبالسلطنه (۱۲۹۳ ه. ق-۱۳۷۳ ه. ق) یکی از شاعران ایرانی بود.
حسین سمیعی | |
---|---|
زادروز | ۱۲۹۳ ه. ق رشت |
مرگ | ۱۳۷۳ ه. ق |
لقب | ادیبالسّلطنه |
کتابها | «دیوان اشعار» ، «رسالهی جان کلام» ، «رسالهای در دستور زبان فارسی» |
تخلص | عطا |
زندگینامهویرایش
حسین سمیعی ملقّب به ادیبالسّلطنه و متخلّص به «عطا» از ادبا و رجال قرن سیزدهم هجری است که در سال ۱۲۹۳ ه. ق
در رشت متولد شد. دوران طفولیت را در کرمانشاه و تهران به سر برد و بعد از پدرش به مشاغل دولتی پرداخت و به وزارت کشور، وزارت خارجه، وکالت مجلس شورا و سناتوری منصوب شد. وی شاعر بود و مدتی نیز انجمن ادبی تهران تحت سرپرستی او اداره میشد.
«دیوان اشعار» و «رسالهی جان کلام» و «رسالهای در دستور زبان فارسی» از او باقیمانده است.
سمیعی به سال ۱۳۷۳ ه. ق (۱۳۳۲ ه. ش) وفات یافت. [۱]
اشعارویرایش
اندر آن ساعت که شد آغشته در خون پیکرش | شمر آمد چون اجل با خنجر کین بر سرش | |
من نگویم کو چه کرد، آنقدر شد کز ظلم شمر | در بهشت عدن گریان گشت چشم مادرش | |
باللّه آن افتادن و در خاک و خون غلتان شدن | آنقدر دشوار ننمودی که داغ اکبرش | |
آن سر انور که در دامان احمد جای داشت | خولی بیدین چنان جا داد در خاکسترش | |
آن که با داور چنین خصمی نمود و کینه توخت | عذرخواهی چیست روز حشر پیش داورش؟ | |
در مصاف جنگ چون از جور دشمن کشته شد | اکبر و عباس و عبد اللّه و عون و جعفرش | |
و اندر آن صحرای پر دشمن دگر باقی نماند | بهر یاری یک نفر زان جمله یار و یاورش | |
ذو الجناح عشق را تا پهنهی میدان پراند | وین چنین با دشمنان کینهور ارجوزه [۲] خواند: |
«کای ضلالت پیشگان، فرزند پیغمبر منم | قرّة العین بتول و زادهی حیدر منم | |
گوشوار عرش یزدان قوّت قلب علی | آنکه دایم بود در آغوش پیغمبر منم | |
دین منم، ایمان منم، دنیا منم، عقبی منم | معنی قرآن منم، بگزیدهی داور منم | |
معنی طه منم، و التّین و الزّیتون منم | سدره و طوبی منم، جنّت منم، کوثر منم | |
آن که پیش آستانش بهر تعظیم جلال | روز تا شب گشته پشت آسمان چنبر منم | |
روز محشر چون کنید آخر که خصمی میکنید | با من مظلوم، چون خود شافع محشر منم | |
خلق را چون آورند آن روز از بهر حساب | دوست را آنجا جزا و خصم را کیفرِ منم | |
بر رخ من میکشید از کینه تیغ کین، چرا؟ | سعی دارید از برای کشتنم چندین چرا؟» [۳] |