در حال ویرایش جواد هاشمی (بخش)

===مخمّس===
{{شعر}}
{{ب| بلبل در قفسیم وز چمن می‌گوییم               |       یا اویسیم و مدیحت ز قَرَن می‌گوییم }}
{{ب| یا که مانند مسافر ز وطن می‌گوییم              |        «گر چه دوریم به یاد تو سخن می‌گوییم }}
                                     {{م|     بُعد منزل نبود در سفر روحانی» }}
{{ب| در دلم بود شوم زائر بین‌الحرمین                  |               مادرم بود مشوّق که ادا سازم دین }}
{{ب| پدر آهسته مرا گفت که ای نور دو عین!         |        «هر دری بسته بود جز در پرفیض [[حسین]] }}
                                  {{م|  این در خانه عشق است که باز است هنوز» }}
{{ب| کیست آن کس که به نام تو عسل‌نوش نگشت؟ |    قصّه تو که شنیده است که مدهوش نگشت؟ }}
{{ب| یاد تو از دل تاریخ فراموش نگشت                 |       «دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نگشت }}
                                   {{م|  آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست» }}
{{ب| غرقه اشک غمت را هوس ساحل نیست            | کشته شوق تو را شکوه‌ای از قاتل نیست }}
{{ب| هر دلی را که نشد لطف تو شامل، دل نیست       |    «هر که از عشق تو دیوانه نشد، عاقل نیست }}
                          {{م|      عاقل آن است که از عشق تو دیوانه شود» }}
{{ب| دست اگر هست همانا ید بیضا باشد                 |  لب اگر هست لب لعل مسیحا باشد }}
{{ب| غم اگر هست غم یوسف زهرا باشد                    | «دل اگر هست دل [[زینب (س)|زینب کبری]] باشد }}
                     {{م|           آفرین باد بر این همّت مردانه دل» }}
{{ب| عرشیان پا به حریم تو به حرمت بزنند         |        به مقامت به لب انگشت ز حیرت بزنند }}
{{ب| [[خطبه]]‌ات خوانده، دم از اوج بلاغت بزنند       |        «حوریان از غم تو لطمه به صورت بزنند }}
                          {{م|                 قدسیان ناله برآرند که جانم زینب» }}
{{ب| در مدینه غم بی‌دستی سقا مبرید               |         قصّه مادر و گهواره و یغما مبرید }}
{{ب| خبر از دختر و طشت و سر بابا مبرید            |         «نام [[علی اکبر (ع)|اکبر]] به سر [[تربت]] [[لیلى|لیلا]] مبرید }}
                               {{م|         بگذارید جوان مرده قراری گیرد» }}
{{پایان شعر}}