در حال ویرایش آصف الدوله‌ (بخش)

==اشعار==
{{شعر}}
{{ب| ای سرو سرفراز ریاض رضای حق‌|وی بر قضا رضا و رضا بر قضای حق }}

{{ب| مردانه در طریق حقایق زدی قدم‌|افراشتی بکوی حقیقت لوای حق }}

{{ب| ای منشأ مظاهر انوار ذو الجلال‌|حق ثنای نعمت تو باشد ثنای حق }}

{{ب| حق بود مستحق به ظهور حقایقت‌|زان شد رخ تو آینیه‌ی حق نمای حق }}

{{ب| خلق ار شوند جمله حسین اللهی سزاست‌|چون از قیام توست پرستش برای حق }}

{{ب| از خلقت وجود نبی و علی و آل‌|ذات تو بود مقصد و هم مدعای حق }}

{{ب| گفتا نبی حسین ز من است و من از حسین‌|هم این بود به وصف تو از حق ندای حق }}

{{ب| مقصود اصفیائی و محمود اتقیا|محبوب انبیائی و هم اولیای حق }}

{{ب| طفل رهند موسی و عیسی و هم خلیل‌|آنجا که رتبه‌ی تو بود در ولای حق }}

{{ب| سریست در مقام جلالت که ذو الجلال‌|کامل نموده در تو جلال و جلای حق }}

{{ب| بنیان حق اگر چه به پا بود استوار|لیک از تو شد متین و مشید بنای حق }}

{{ب| ز اشراق وجه تست مشعشع فروغ شمس‌|ای در سپهر دین قمر اعتلای حق }} 

{{ب| در کربلای عشق فرو کوفی علم‌|عزم قتال خویش نمودی برای حق }}

{{ب| از هستی و علاقه و اهل و عیال و مال‌|بستی نظر از آنکه نبینی ورای حق }}

{{ب| ای آیت هدایت حق الیقین عشق‌|دادی تو دار عشق چو بودت هوای حق }}

{{ب| حق در عوض بداد هر آنچه‌اش که بود داشت‌|کردی تو زین معامله‌ی حق ادای حق }}

{{ب| شد تربت شریف تو مسجود حق پرست‌|اندرگه صلوة بصبح و مسای حق }}

{{ب| حق خواستند محو شود، در فنای تو|یا للعجب فنای تو آمد بقای حق }}

{{ب| دین نبی قوام گرفت از قیام تو|بریاری تو بود همی اتکای حق }}

{{ب| ملحق به حق چنان شدی الحق که حق‌پرست‌|حق دارد ار ترا بپرستد بجای حق }}

{{ب| در عالم الست برب العزیز رب‌|زانو زدی بگفتن قالو بلای حق }}

{{ب| اندر قبول امر چنان دم زدی که شد|در معرض رضای تو فانی قضای حق }}

{{ب| هان ای شهید راه خداوند ذو المنن‌|هستی طبیب درد بدار الشفای حق }}

{{ب| از پیشگاه لطف تو داریم در جزا|چشم شفاعت از تو بروز جزای حق }}

{{ب| آصف ز جان لقای ترا دردم ممات‌|خواهد ز فضل و رحمت بی‌منتهای حق }} 
{{پایان شعر}}